شیرین کاری جدید
سلام آیسان جونم این روزا خیلی شیرین کاری میکنی ماشالا عزیز مامان. دلمون غشششش میره واست عشقم. چند روزه میخواستم واست بنویسم ، اما همش نمیشدددد آخه ....
چند روزه مامان جون خیلی مریض بود یه بیماری یهویی به اسم کهیر ... تمام بدنم ریخته بود بیرون و میخارید از سر تا پام آخرشم که دیگه انقدر دست درد شده بودم که حتی نمی تونستم شما دختر گلمو بغل کنم و شیرت بدم خلاصه روزای سختی بود و تو این روزا ما مهمون خونه مامانی اینا بودیم خدایی هم خیلی دلم گرم بود چون می دونستم کسی هست که با وجود مریضی من به شما برسه
کلی دوا دکتر کردیم هر کسی یه چی میگفت فعلا هم که آخرین دکتر که فوق تخصص آلرژی بود گفت که مامان جون به یه قرص به اسم مترونیدازل حساسیت داره و تا آخر عمر نباید اونو بخوره حالا خدا کنه تشخیصش درست باشه.
اما تو این روزا شما دخترم یه کارایی میکردی که دل مامان جون شاد بشه اول اینکه شبا خیلی خوب میخوابیدی و اصلا اذیتم نکردی بعدشم اینکه تازه یاد گرفتی با نگاهت آدمو دنبال کنی .. وقتی یکی از جلوت رد میشه کامل سرتو میچرخونی و دنبال میکنی. دیگه از خنده و شیطونی هم که هیپی نگووووو . کلی این روزا خاله مهدیه و مامانی باهات عشق کردن
مامانی که عاشقتههههههههههههه همش میگه خدایا شکرت که این آیسان کوچولوی نازو به ما دادی..... خوب راست میگه دیگهه . هممون عاشقتیم نفسم خدا شما رو واسمون حفظ کنه ایشالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا