دختر عزیز مندختر عزیز من، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

آیسان؛ دختر مثل ماه من....

قشنگترین اتفاقهای زندگیم

1397/10/10 11:50
نویسنده : مامان جون
224 بازدید
اشتراک گذاری
سلام بر دختر و پسر عزیز و دوست داشتنی خودم مثل همیشه درگیرم و خیلی کم میتونم به این سایت سر بزنم و از خاطرات و شیرین کاریاتون بنویسم اما اینو بدونید که تک تک این لحظات با شما بودن پر از زیبایی و عشق و لذته ایسان قشنگم که حسابی سرگرم داداشیشه، هر وقت میرسه بهش میگه سلام برادر کوچولوم، خدایی خیلی شیرین و ناز حرف میزنی آیسان مامان بعضی وقتا یه حرفا میزنی که آدم سرش سوت می‌کشه. مثلا چند روز پیش شبکه کارتون قطع شده بود، یهو شبکه دیگه یه تبلیغ کارتون گذاشت، اومدی میگی "تبریک میگم کارتون درست شد" آخه من به تو چی بگم دختر کوچولوی سه ساله من. این حرفا رو از کجا یاد میگیری . یه روز دیگه اومدی میگی مامان جون ببخشیدا شرمنده یه لیوان آب میدین
خلاصه خیلی ناز حرف میزنی. خدا حفظت کنه دختر دوست داشتنی من
و اما آقا ماهان کوچولومون این روزا همش دستش تو دهنشه و تا حلق میمکشون
از اتفاقهای خوب این مدت اگه بخوام بگم، 26 ابان بود که خوشگل مامان واسه اولین بار غلطید . روی تخت گذاشته بودمت که وقتی برگشتم دیدم به شکم خوابیدی . اما در کل زیاد تو کار غلطیدن نیستی دوسه بار فقط این کارو کردی که به نظرم دلیلشم اینه که من کمتر روی زمین میخوابونمت و عادت نکردی دایم یا توی تاب هستی و یا اینکه توی گهواره
و شیرین ترین اتفاق این روزها این بود که 29اذر واسه اولین بار گفتی مامان و هی گریه میکردی و باز میگفتی مامان الهی قربون اون زبون شیرینت بشم من فیلم گرفتم ازت که حتما وقتی بزرگ شدی میتونی ببینی عزیزدردونه من
جدیدا چند روزی هست که توی روروئک میذارمت خوشت میاد بازی میکنی اما راه نمیری هنوز اخه خیلیییییییی زوده واسه اینکه بتونی با روروئک راه برای عشقم
خلاصه اومدین تو زندگیم تا قشنگترین لحظات رو برام رقم بزنید🥰🥰
منم یه وقتایی ممکنه از کم خوابی یه کم عصبی بشم اما اینو بدونید که مامان
با تمام وجودش عاشقتونه و تمام زندگیم شدین . دوستتون دارم قشنگترین اتفاقهای زندگیم
پسندها (2)

نظرات (0)