اولین سفر آیسان جون
جمعه۲۸ ام اسفند ماه ۹۴ساعت ۲ بعدازظهر ما اولین سفر با دختر خوشگلمون رو شروع کردیم. به سمت تبریز و سراب تا مادرجون و بقیه فامیل دختر گلمو ببینیم. اونا هم که بی صبرانه منتظر دیدن آیسان کوچولو بودن .
خلاصه اینکه شنبه ساعت ۴ بعدازظهر رسیدیم خونه مادرجون و بعد از اون همه اومدن اونجا کلی خوشحال بودیم و فرداشم که عید شد و باز همه دور هم. الان که دارم واست مینویسم هنوز ما توی سرابیم و خونه عمو قادر دعوتیم. کوفته های زن عمو که انشالا خدا قسمت کنه و سال بعد نوش جونت کنی عشق مامان. خلاصه که زن عمو مث همیشه کلی شرمندمون کرد. دستت درد نکنه زن عمو منیره جون .
همه خیلی زحمت کشیدن و خداروشکربه ما داره خیلییییی خوش میگذره واقعا ممنون از همه. عمه جون تهمینه که همش بهت میگه عمه کوچولو زن عمو منیره هم که میگه خوشگل زن عمو..
قراره ۳ یا ۴ روز دیگه هم برگردیم انشالا. راستی عشق مامان شما امروز ۱۴ فرودین ۹۵ دیگه به طور کامل نشستی و ماکلی ذوق کردیم فدات بشم مامان جونننننن....